کد مطلب:124364 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

بیعت مردم با او
[14]-94- ابن اعثم می گوید:

چون علی بن ابیطالب علیه السلام به سوی خدا رفت، مردم نزد فرزندش، حسن علیه السلام گرد آمدند و با او بیعت كردند. مردم به [امامت] او، و پس از او، به برادرش، حسین علیه السلام راضی شدند.

حسن علیه السلام ندا داد و مردم را در مسجد كوفه جمع كرد. حسن علیه السلام منبر رفت و پس از حمد و ثنای خداوند، فرمود:هان، ای مردم! دنیا جای گرفتاری و آزمایش است و هر چه در آن است، رو به سوی نابودی و فنا دارد. خدا ما را از آن خبر داد تا متنبه شویم، و پیشاپیش، بیم داد تا خود را نگه داریم؛ تا پس از برداشتن بهانه و هشدار دادن، حجتی از ما بر او نباشد.

پس نسبت به آنچه از بین می رود، زاهد باشید و نسبت به آنچه باقی می ماند، راغب باشید. در پنهان و آشكار، از خدا بترسید.

هان! دانستید كه امیرمؤمنان، علی علیه السلام در زندگی و مرگ، به اندازه ی [الهی] زیست و به اجل [خداوندی] وفات كرد. اینك من با شما بیعت می كنم كه با هر كس جنگیدم، بجنگید و با هر كس آشتی كردم، آشتی كنید.

مردم گفتند:شنوا و فرمانبریم. ای پیشوای مؤمنان، فرمانمان بده!

راوی می گوید:حسن علیه السلام پس از وفات پدر خود، دو ماه كامل، در كوفه ماند، نه كسی را به سوی معاویه فرستاد و نه از حركت به سوی شام حرفی زد. [1] .

[15]-95- طبری می گوید:

و در این سال - یعنی سال 40 ه. ق. - با حسن بن علی علیه السلام به عنوان خلافت، بیعت شد.



[ صفحه 100]



گفته شده است:اولین كسی كه با او بیعت كرد، قیس بن سعد بود كه گفت:دست خود را باز كن تا با تو بر [عمل به] كتاب خدا، سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و نبرد با رواشماران خون [مسلمانان]، بیعت كنم.

حسن علیه السلام فرمود:بر [عمل به] كتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله، [نه بیش تر!] زیرا پس از هر شرطی، همین می آید. پس قیس، بیعت كرد و چیزی نگفت. مردم [نیز] بیعت كردند. [2] .

[16]-96- دینوری می گوید:

گفته اند:پس از آن كه علی علیه السلام به شهادت رسید، مردم برای بیعت، نزد حسن بن علی علیه السلام هجوم آوردند. حسن علیه السلام دست باز كرد و فرمود:آیا با من بیعت می كنید كه گوش كنید و فرمان برید و با هر كس جنگیدم، بجنگید و با هر كس آشتی كردم، آشتی كنید؟ مردم چون این سخنان را شنیدند، به تردید افتادند، [از بیعت] دریغ ورزیدند، و حسن علیه السلام دست خود را جمع كرد.

پس نزد حسین علیه السلام آمدند و گفتند:دست بگشا تا با تو - بر آنچه با پدرت بیعت كردیم، و بر نبرد با شامیان كه رواشماران خون [مسلمانان] و گمراهند - بیعت كنیم. حسین علیه السلام فرمود:خدا نكند كه تا حسن علیه السلام زنده است، با شما بیعت كنم.

پس نزد حسن علیه السلام برگشتند و به ناچار، طبق شرط او، بیعت كردند. [3] .


[1] الفتوح 4 و 284:3.

[2] تاريخ طبري 164:3.

[3] الامامه و السياسة:163.